عید نوروز بزرگترین جشن ملی ایرانیان است و محدود به مرزهای جغرافیایی کشورایران نیست و گسترۀ آن به پهنای مرزهای فرهنگ ایرانی است. به غیر از کشورهای اطراف همچون تاجیکستان ، افغانستان و ... عید نوروز توسط فرزندان ایران زمین در سراسر گیتی پاس داشته میشود . نوروز باستانی یادگار نیک گذشتگان ماست که پیام آور دوستی ، عشق و محبت است. نوروز ایرانی درآمیخته با لطافت وخرمی طبیعت و فرصتی کم نظیر برای ورود به مرحلهای نیکوتر و برتر از عمر آدمی است. بدون تردید دمیدن روح تازگی بهار در میان درختان تنومند و کهنسال و استوار بسیار زیبا و دلنشین است.
در زبانهای ایران باستان نام هر چهار فصل بوده است ولیکن چهار فصل با هم برابر نبودهاند . در کتابهای پهلوی از دو فصل شش ماهه ، تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه نیز یاد شده است. در اسطوره زیبای آفرینش درایران باستان که کل آفرینش را در محدودهای از دوازده هزار سال میداند سال به شش بخش نامساوی تقسیم شده است. و جهان را به دو بخش ، دنیایی زیبا و اهورایی که اورمزد آفریدگار با همکاران خود یعنی امشاسپندان و ایزدان بیشمار که جلوهی همه پدیدههای خوب و معنوی هستند و دنیایی زشت و اهریمنی با سر دیوان تقسیم کرده است. در کتابهای پهلوی به نوروز از لحاظ گاه شماری نام برده شده است و همچنین از روزهای اضافی آخر سال به عنوان روزهای « گردان » که به جشن نوروز منتهی میشود و جشن فروهرها نیز بوده نام برده شده است. فروهرها نوعی از روان و همزاد آدمیان است که قبل از آفرینش جسم در آن جهان به وجود می آید و پس از مرگ با انسان به دنیای دیگر می رود قبل از آن اعتقاد مردم بر این بود که فقط پهلوانان دارای فروهر هستند اما بعدها این موهبت شامل مؤمنان نیز شد. این فروهرها سالی یک بار در آغاز فروردین (ماه فروهرها ) برای دیدار بازماندگان و خانواده به زمین برمیگردند و به خانههای خود میروند و حدود ده روز در زمین به سر میبرند و از دیدن پاکیزگی و تمیزی خانه خوشحال میشوند و برای اهل خانه دعای خیر و برکت و شادی میخواهند.
جشن نوروز به دوران جمشید برمی گردد هنگامی که جمشید به پادشاهی رسید و دین را تجدید کرد آغاز نوروز بود. به روایت دیگر، هنگامیکه اهریمن برکت را از بین برده بود و مردم از خوردن و آشامیدن سیر نمیشدند و همه درختان خشک شده بود و دنیا در حال نابودی بود جم به فرمان خدا به سوی جایگاه اهریمن و دوستانش شتافت و با آنها جنگید و به این بدبختی پایان داد و مردم به برکت این پیروزی آن روز را جشن گرفتند و آن روز را « نوروز » یا « روز نو » خواندند. بنا به روایت دیگر جم تختی از جواهر درست کرد و به فرمان او دیوها آن را برافراشتند و مردم گرد تخت او برآمدند و آن روز را نوروز خواندند. به روایتی دیگر جمشید پس از پیروزی بر دیوان تختی از جواهر ساخت و دستور داد که دیوان در یک روز او را از دماوند تا بابل بردند و این روز اورمزد (یعنی نوروز ) بود و مردم آن روز را جشن گرفتند. در روایت دیگری است که جم در آذربایجان بر تختی نشست و مردم او را حمل می کردند نور خورشید بر او تابید و مردمان او را تحسین کردند و آن روز را که نوروز بود جشن گرفتند. به قولی دیگر جمشید در آن روز اوزان و مقادیر را مشخص کرد و امرا این امر را به فال نیک گرفتند و بعد از آن این روز را جشن گرفتند. به روایتی دیگر در نوروز جمشید در هنگام عبور نی پر آبی که شیرهی آن بیرون زده بود، دید و از آن چشید شیرین بود دستور داد که از آن شکر درست کنند و مردم به خاطر تبرک از آن چشیده و به هم هدیه میدادند، دادن شیرینی در این روز به همین مناسبت است. در روایت دیگری آمده که مدتها بود در ایرانشهر باران نیامده و خشکسالی بود هنگامیکه جمشید بر تخت نشست باران فراوان بارید و این روز « نوروز » بود و مردم به شکرانهی آن این روز را جشن گرفتند.
مورخان یونانی گفتهاند که ایرانیان معمولا در اعتدال بهاری که همان نوروز است ازدواج میکنند و هم چنین در بنای با شکوه تخت جمشید، محلی مخصوص برای برگزاری جشن نوروز بوده است و مردم با اسب از پلههای آن بالا رفته تا به کاخ صد ستون وارد شوند و هدایای خود را تقدیم کنند.این عمل آنها حرکتی نیایشی در مقابل خدای باروری بوده است. نقش برجسته تخت جمشید که شیری درحال کشتن گاو است این نظر را نشان میدهد که ایرانیان جشن سالانه تغییر فصلها داشتهاند.
بیشتر آثار به دست آمده در بارهی نوروز بیشتر مربوط به دوران ساسانیان است. در آیین مربوط به این دوره دو امشاسپند « خرداد » و « مرداد » همیشه با هم بودهاند و نماد آب و سرزندگی هستند . روز اول نوروز کنونی برابر با ششمین روز جشن نوروز و همنام این روز «خرداد» هم نام امشاسپند موکل بر آب است که با مرداد به رویش گیاهان و فراوانی آب میپردازند. مردم در هنگام سپیده دم نوروز خود را در آب قنات ها و آبگیر ها میشستند و گاهی مقداری از آن آب را با خود میبردند تا آفتها را با آن از خود دور کنند و منشأ رسم آب پاشیدن به یکدیگر در این روز از آنجاست. از آیینهای نوروزی ایرانیان قفقاز نقل شده که در نوروز مردم به آسیاب رفته و هفت بار از زیر ناودان آسیاب میگذشتند و کوزهای از آب آن جا را برداشته برای پختن نان عید با خود به خانه میبردند و تمام این مراحل در سکوت کامل انجام میشد. از دیگر رسوم نوروز در ایام باستان این بوده که حدود بیست تا بیست و پنج روز قبل از عید، دوازده ستون خشتی بر پا میکردند و بر روی هر یک از آنها دانههای مختلف غلات را میکاشتند و در روز ششم عید با خواندن سرود و ترانه و موسیقی و بازیهای مختلف محصول را برداشت میکردند هر کدام از دانهها که بهتر رشد کرده بود و محصول بهتری داده بود برای کاشت در سال آینده در نظر گرفته میشد. در روز ( شانزدهم ماه ) ستونها را خراب میکردند. گاهی از ستونهای هفت گانه نیز صحبت شده است و در بعضی روایتها نشان میدهد که با این دانهها نان روغنی مخصوص عید نوروز را میپختند . در روز عید مردم برخود روغن میمالیدند و با خوردن شیرینی و شکر پیش از صحبت کردن روز خود را آغاز میکردند. نظام الملک در سیاستنامه در مورد آیین نوروزی آوردهاست که در یونان و بابل مراسمی مشابه کارناوالها برگزار میشده است بدینترتیب که محکوم به مرگی را برای مدت کوتاهی آزاد و امیر میکردند و سپس اورا میکشتند . همچنین آمده است که در روز نوروز و مهرگان امرا بار عام میدادند و به شکواییههای مردم رسیدگی میکردند. در دوران ساسانی نوروز با شکوه بیشتری برگزار میشده ، بطوری که در اشعار منوچهری و نظامی «نوروز » ، «ساز نو » ، «نوروز بزرگ » ، « نوروز قباد » و « نوروز خردک » آمده است که در هنگام سرودهای «آفرینش » ،«خسروانی » و «ملارستانی » می خواندند.
به دفعات روایت شده که درهنگام نوروز مردم به آراستن خانهها و بامها میپرداختند همچنین بازارها را باخوراکی و نوشیدنی و پوشیدنی و...پر میکردند، همه جارا تزیین میکردند بطوری که شب به روز میپیوست و هفت روز جشن میگرفتند. هفت سین و هفت شین و هفت میم که در سفرههای نوروزی است پایه در دورانهای کهن و باستان دارد. در قدیم هفت سینی از دانه های پربرکت می رویاندند و یا از میوه و گل یا سبزی که با سین شروع میشد و در سفره هفت سین می تهادند که نمادی از سرسبزی و خرمی و نمادی از باروری و تندرستی بود. امروزه چیزهای دیگری در این سفره زینت بخش است که همه را به شادی و سرسبزی فرا میخواند « سبزه » که نشانه سرسبزی و زایش، « سنبل » که نشانهی زیبایی و خوشبویی است، « سیب » که میوهای بهشتی است، « سمنو » غذایی تهیه شده از جوانهی گندم که بخشی از آیین نوروزی باستان است، « سنجد » که بوی برگ وشکوفه آن محرک عشق و دلدادگی است، « سیر » که داروی تندرستی است ، « اسفند » که به معنی مقدس است، « آیینه » که نور و روشنایی میتاباند ، « شمع » که تابش آتش را به یاد میآورد ، « تخممرغ » که نماد باروری است، « آب و ماهی » که نشانهی شادابی است، « نقل و شیرینی » و چیزهای دیگر که در هر شهر و روستا به آن اضافه میشود . در بعضی از خانوادهها مخصوصا در میان زرتشتیان هفت «شین» معمول است و در بعضی مردم هفت میم مانند مرغ و ماهی و ماست و مویز و... باید گفت که جشن نوروز از قدیمیترین جشنهای باستان است که با وجود حوادث بسیار که بر آن گذشته همچنان باقی ماندهاست و مورد توجه مردم است . اگر چه جشن مهرگان و سده نیز تا چند وقت بعد از اسلام هم به طور رسمی برگزار میشده ولی هیچکدام از آنها به اندازهی جشن نوروز در چهاردیواری خانهها نفوذ نکرده و باقی نمانده است . نوروز تا زمان ملکشاه سلجوقی و تدوین تقویم جلالی به دلیل نداشتن سال کبیسه و ماههای سی و یک روزه ثابت نبوده و به صورت گردان بوده است و همیشه در بهار برگزار نمیشده است برای همین از نوروزهایی در زمستان و تابستان و پاییز هم یاد شده است. این مقاله برگرفته از سخنان پروفسور ژاله آموزگار، اندیشمند و پژوهشگرزبان شناسی و ایران باستان می باشد در مقالهی کلک شماره 23و24